سالروز تولد مسعود کیمیایی با یادآوری واقعیتهایی درباره ی فیلم «گوزنها» و با نگاهی گذرا به کارنامه فیلمسازی او برگزار شد.
تازهترین برنامه «شنبههای کاج» به نمایش و نقد و تحلیل فیلم «گوزنها» اختصاص داشت. این جلسه شامگاه شنبه ۸ مرداد ماه در خانه هنر کاج و با حضور نیما حسنی نسب برگزار شد. در این برنامه، نسخهای از فیلم «گوزنها» به نمایش درآمد که پایانبندی آن در قیاس با آنچه دهه ۵۰ در سینمای ایران اکران شده بود، کاملا تفاوت داشت.
حسنی نسب با اشاره به جایگاه مهم «گوزنها» در تاریخ سینمای ایران و با بیان این نکته که این فیلم از نگاه منتقدان بهترین فیلم تاریخ سینمای ما به شمار میآید، افزود: برخی ارجاعات فرامتنی به این فیلم گاه سبب میشود، هالهای مقدس اطراف آن ایجاد شود که امکان تحلیل و پرسش درباره این اثر را میگیرد.
او اضافه کرد: بخشی از جذابیتهای فیلم به دلیل ابهامهایی است که درباره آن وجود دارد بخصوص در زمینه سکانس آلترناتیوی که روایتهای مختلفی درباره آن مطرح شده است.
حسنی نسب با اشاره به شهرت مسعود کیمیایی نزد سینمادوستان، افزود: کارگردانهای معدودی داریم که شهرت و محبوبیتی همپای ستارگان سینما داشته باشند و مسعود کیمیایی جزو این دسته انگشتشمار است.
او با نگاهی گذرا به کارنامه سینمایی مسعود کیمیایی ادامه داد: «گوزنها» چندمین فیلم در کارنامه مسعود کیمیایی است که نقطه عطف آن هم به شمار میرود. برخی موارد فرا متنی در این فیلم سبب شده که جنبههای نمادینی به آن نسبت داده شود. به طوری که بعد از یک پروسه، «گوزنها» به یک نماد سیاسی و جریان اجتماعی تبدیل شد و سانسور در یکی از جدیترین اشکال خود بر این فیلم اعمال شد که به سبب آن پایانبندی کاملا متفاوتی اتفاق افتاد، ضمن این که جملهای به شروع داستان تحمیل شد.
این منتقد با اشاره به این که «گوزنها» پرفروشترین فیلم سال در مقطع اکران خود بوده است، افزود: یکی از عجایب تاریخ سینما این است که همه محبوبیت و استقبال از فیلم در شرایطی رخ داد که فیلم با پایان دوم نمایش داده شد و این پرسش همچنان مطرح است که آیا تماشاگران در جریان تغییر پایانبندی این فیلم بودند یا نه؟ زیرا این موضوع بعد از انقلاب علنی شد. ضمن این که مطبوعات آن دوره بسیار محدود بوده اند.
او با اشاره به روایتهای مختلفی که درباره «گوزنها» وجود دارد، اضافه کرد: روایت کیمیایی این است که سکانس پایانی فیلم را یک فیلمساز دیگر و زیر نظر ساواک ساخته است اما به نظر میرسد در این روایت قدری اغراق وجود دارد.
حسنی نسب با اشاره به جریانهای اعتراضی در دهه ۵۰ و شخصیتهای معترضی همچون امیرپرویز پویان و اتفاقاتی مانند واقعه سیاهکل یادآوری کرد: پویان مغز متفکر سازمان چریکهای فدائیان خلق بوده که در ۲۵ سالگی توسط ساواک کشته میشود. از ابتدای نمایش «گوزنها» نام این مبارز به این فیلم گره میخورد و این روایت وجود دارد که شخصیت «قدرت» با بازی فرامرز قریبیان بر اساس شخصیت پویان شکل گرفته زیرا شمایل قریبیان و طرز لباس پوشیدن او نشان میدهد، او شبیه یک دزد بانک نیست بلکه شبیه مبارزان سیاسی است.
این منتقد درعین حال خاطر نشان کرد: با این حال نباید فراموش کرد که جامعه ما عاشق قصه و اغراق است و علاقه دارد رنگی از اسطوره به وقایع و شخصیتها بدهد. به همین دلیل قصه «گوزنها» به روایت این چریک وصل میشود و تمام اشتیاقی که در آن دوره نسبت به فیلم وجود داشت، به دلیل ابهام و توضیح همین موارد است.
او یاد آوری کرد که وقایعی مانند واقعه سیاه کل و نیز آتش سوزی در سینما رکس آبادان دیگر اتفاقات اجتماعی بودهاند که در نهایت به نفع «گوزنها» تمام شدهاند در حالیکه این فیلم در بدترین دوره به نمایش درآمده است.
حسنی نسب با ارائه توضیحاتی درباره عنوان «گوزنها» افزود: کیمیایی در این زمینه گفته است زیبایی گوزن به شاخ آن است اما همین شاخ هنگام فرار باعث گرفتاریاش میشود. از سوی دیگر این عنوان را به یک تابلوی نقاشی کوبیسم نسبت میدهند که توسط یک زندانی سیاسی کشیده شده و گویی این گوزن نماد آن جریان میشود. در هر حال زمینههای سیاسی و اجتماعی در اطراف فیلم سبب میشود که گویی قرار است این فیلم طیفی از اعتراضات سیاسی را نمایندگی کند.
او با اشاره به دیگر موضوعی که در مورد «گوزنها» تحلیل میشود، ادامه داد: یکی از مسائلی که همواره در مورد این فیلم بوده، بحث جامعهشناسی طبقاتی و نگاه فیلمساز به مقوله فقر است که در خانه قمر خانمی آدمهای داستان نمود دارد.
حسنی نسب ادامه داد: آنچه «گوزنها» را همچنان سرپا نگه داشته، به یکی از جملات تقوایی بر میگردد مبنی بر این که در فیلمهای کیمیایی، گرما و خونی است که دیگر فیلمسازان با وجود وسواس خود در ساخت فیلم ، نمیتوانند به آن دست پیدا کنند. از سوی دیگر یکی از نقاط قوت این فیلم دیالوگنویسی ویژه آن است. کیمیایی به خوبی میدانست جملات زیبا و حتی شعرگونه را چگونه در دهان کارکترهای فرودست خود بگذارد، بدون این که برای مخاطب نچسب باشد.
به گفته او، کیمیایی بیش از آنکه فیلم نامهنویس توانمندی باشد، به شدت موقعیتنویس و سکانس نویس و دیالوگنویس درخشانی است و همواره در آثارش بارقهای از ادبیات و شاعرانگی دارد که متناسب با کارکترهای فیلم است ولی متاسفانه هر چه جلوتر آمدیم، این ویژگی در آثار بعدی او نامتعادل شد.
او با یادآوری سکانسهای دوتایی درخشان در آثار کیمیایی اضافه کرد: یکی از مضامین تکرارشونده در آثار کیمیایی، رفاقتهای مردانه است.
حسنی نسب، ستون خیمه «گوزنها» را بازی بهروز وثوقی در نقش سید دانست و افزود: تنها چیزی که همه بر سر آن اجماع دارند، بازی فوقالعاده اوست و با این که فیلم سرشار از سکانسهای درخشان دوتایی است، اما فیلم بهروز وثوقی به شمار میرود. او این درک غریزی را داشته که شاه نقشی به او رسیده و همین موضوع سبب شده روایتهای افسانه گونهای درباره تلاش بهروز برای بازی در این نقش ایجاد شود.
به باور این منتقد، «گوزنها» ترکیبی است از خون و گرما و سانتیمانتالیسم جذاب است که همه اینها سبب شد این فیلم بعد از نیم قرن همچنان به حیات خود در تاریخ سینمای ما ادامه بدهد و همچنان اثر مهمی باشد.
حسنی نسب ادعای محمود دولت آبادی را درباره استفاده فیلم، از نمایشنامه «تنگنا»ی اش را به عنوان دیگر حاشیه مطرح شده دربارهی این اثر کیمیایی دانست که بعد از مدتی سبب شد «گوزنها» بار دیگر در تیتر مطبوعات قرار بگیرد و به شهرت آن کمک کرد.
این منتقد البته کیمیایی را بزرگترین قربانی نقد و جریان ژورنالیستی در تاریخ سینمای ایران دانست و توضیح داد: بودن در تیتر رسانهها آنچنان برایش مهم بود که همه مدالهای خود را رها کرد.
او ادامه داد: کیمیایی بیش از این که خودآگاهانه در پی استفاده از وقایع اجتماعی به نفع فیلمش باشد، افرادی مسئولیت داشتهاند که این موارد فرامتنی را به فیلمهای او الصاق کنند چراکه او بیشتر یک فیلمساز شهودی است تا خودآگاه.
حسنی نسب در پایان صحبتهای خود ابراز تاسف کرد: متاسفانه طی این همه سال هنوز سانسور به عنوان ابزاری برای تبلیغ فیلمها به کار گرفته میشود و به جایی رسیدهایم که به جز سانسور هیچ حربه تبلیغاتی دیگری وجود ندارد.