فیلم “خائن” به داستان واقعی یک جاسوس سوئیسی در جنگ جهانی دوم میپردازد
فیلم "خائن" اثر مایکل کرومناخر، داستان جوانی سوئیسی را روایت میکند که به دست جاسوسی آلمانی فریب میخورد.
به گزارش سینما شارپ، درام جنگ جهانی دوم به نام “خائن” (به زبان آلمانی: “Landesverräter”) به کارگردانی مایکل کرومناخر، داستان واقعی جوانی از سوئیس را روایت میکند که به دنبال فرار از سرکوب نظامی در دوران جنگ جهانی دوم، در دام یک جاسوس آلمانی فریبکار میافتد.
این فیلم که برای اولین بار در جشنواره فیلم زوریخ به نمایش درمیآید، داستان ارنست شرملی (با بازی دیمیتری کربس، بازیگر تازهکار) را روایت میکند. ارنست یک خواننده جوان با استعداد اما فقیر و نافرمان از سنت گالن است که به طور مداوم با مقامات درگیر است. او از خدمت در ارتش بیطرف سوئیس در دوران جنگ بیزار است و رویای تبدیل شدن به یک خواننده مشهور در برلین را در سر دارد.
وقتی یک جاسوس نازی کاریزماتیک (فابین هینریشس) از او خوشش میآید، ارنست جوان و آسیبپذیر نه تنها احساس امنیت پدرانهای را که همواره از آن بیبهره بوده پیدا میکند، بلکه فرصتی نیز برایش پیش میآید که هرگز تصورش را نمیکرد. برای بهدست آوردن پول سریع و دریافت ویزای آلمان، ارنست شروع به دادن اطلاعات نظامی به دوست جدیدش میکند.
داستان این جوان سادهلوح، که نهایتاً به جرم جاسوسی و خیانت محکوم و به اعدام محکوم شد، سالهاست که ذهن کرومناخر را به خود مشغول کرده است. این فیلمساز اولین نسخه از این داستان را در سال ۲۰۰۶ و در دوران تحصیل در مدرسه فیلمسازی نوشت.
کرومناخر در سال ۲۰۱۵ به این داستان بازگشت و تحقیقات خود را عمیقتر کرد. او به اسناد دادگاه نظامی و مدارک قانونی دسترسی پیدا کرد و همچنین بسیاری از نامههای شخصی شرملی را یافت که “بینشهای عمیقی به روح حساس او” ارائه میدادند.
کرومناخر فیلمنامه این فیلم را بههمراه سیلویا وولکان نوشت. او میگوید: “همیشه میخواستم درباره این شخصیت فیلم بسازم” و تأکید میکند که سرنوشت تراژیک این جوان او را به شدت تحت تأثیر قرار داده است.
او میگوید: “فکر میکنم ارنست یک روح آزاد بود که در زمان و مکان اشتباهی به دنیا آمده بود. اگر او حالا یا در زمان صلح زندگی میکرد، شاید به برلین میرفت و هنرمند میشد، یا هر کار دیگری میکرد. اما او هیچ شانسی برای این کار نداشت.”
“او جوان بود و در تلاش برای پیدا کردن راه خود. من فکر نمیکنم، از آنچه در نامههایش خواندم، که او کاملاً متوجه نتیجه کاری که انجام میداد بود. فکر میکنم او این را فرصتی برای خود دید تا از زندگیاش چیزی بهتر بسازد، اما زیاد به عواقب آن فکر نکرد.”
کرومناخر تلاش کرد تا جنبههایی از نوشتههای خود شرملی را که جستجوی او برای آزادی و آرزوی زندگی بهتر را نشان میدهد، در این فیلم بازتاب دهد. او میگوید: “این فیلم درباره یک رویاپرداز است که در جامعهای زندگی میکند که اجازه رویاپردازی نمیدهد.”
به دلیل اقدامات شرملی و سرنوشت نهایی او، “او عملاً کاملاً ناپدید شد”، کرومناخر اشاره میکند. “او پاک شد – هیچ چیز در کتابهای درسی مدرسه درباره او یا این پرونده وجود ندارد. من از این موضوع و این واقعیت که او مجبور شد در این سن کم بمیرد، تحت تأثیر قرار گرفتم.”
کرومناخر بازیگر ایدهآل خود را در دیمیتری کربس، یک موسیقیدان زوریخی و بازیگر غیرحرفهای که اولین حضور خود در سینما را تجربه میکند، یافت.
او میگوید: “وقتی شروع کردیم، دیمیتری اصلاً بازیگر نبود. او هیچ ارتباطی با فیلم یا بازیگری نداشت.”
کرومناخر با همکاری نزدیک با مدیران انتخاب بازیگر نینا موزر و دانا گروننفلدر برای انتخاب بازیگران مناسب فیلم کار کرد، اما پیدا کردن بازیگر اصلی ایدهآل به سادگی انجام نشد.
او توضیح میدهد: “سالها برای این نقش چندین مرحله انتخاب بازیگر داشتیم و تقریباً همه کسانی که میتوانستند به زبان آلمانی سوئیسی صحبت کنند، جوانان بازیگر و دانشجویان بازیگری را امتحان کردیم، و هرچه بیشتر پیش میرفتیم، بیشتر احساس میکردم که میخواهم کسی را ببینم که تازه باشد، کسی که تا به حال ندیدهام.”
“این شخصیت خاص است؛ او در آن زمان و در آن جامعه جا نمیافتاد. بنابراین من میخواستم کسی را ببینم که در جامعه یا صنعت فیلم نیز کاملاً جا نیفتاده باشد.”
کرومناخر سپس به دنبال افراد ناشناخته رفت. به توصیه یکی از دوستان قدیمیاش و آهنگساز فیلم، بیورن مگنوسن، کرومناخر با کربس، یک نوازنده محلی درامر ملاقات کرد که به این ایده علاقهمند بود.
او میگوید: “او کاملاً متفاوت از چیزی که در فیلم بود به نظر میرسید. او در واقع یک پانک است – او با موهای آبی به اولین تست بازیگری آمد، بنابراین باید به طور انتزاعی به او فکر میکردید و او را با لباسها و مدلهای موی دیگر تصور میکردید. اما او خوب کار کرد. او همان نوع هالهای را داشت که من به دنبالش بودم.”
در واقع، بازی کربس در تمرینها به سرعت بهبود یافت. کرومناخر توضیح میدهد: “پیش از فیلمبرداری، ما خیلی با هم کار کردیم و مربیان بازیگری باربارا فیشر و جایلز فورمن از او حمایت کردند، و دیمیتری خیلی سریع بهتر و بهتر شد. او یادگیرنده سریعی است و خیلی زود وارد این کار شد. البته این هنوز یک ریسک بزرگ بود چون او در تقریباً تمام صحنهها حضور دارد و این یک نقش آسان برای هیچ بازیگر جوانی نیست، زیرا بازی با همکاران مسنتر و باتجربه میتواند بسیار چالشبرانگیز باشد. اما هنوز هم خیلی از این تصمیم خوشحالم.”
بازیگران این فیلم همچنین شامل لونا ودلر، استفان گوبسر، فلورین گیگر و رابرت هانگر-بولر هستند.
موضوع حساس این فیلم و این واقعیت که افراد کمی در سوئیس از اتفاقاتی که در دوران جنگ رخ داده بود آگاه بودند، باعث شد که تأمین مالی پروژه برای فیلمساز دشوار شود.
در حالی که سوئیس به طور رسمی بیطرف بود و مستقیماً در جنگ دخالتی نداشت، شرایط داستان ارنست شرملی روایت تاریخی کشور را در نوری سخت قرار میدهد. به عنوان مثال، حدود ۹۰ درصد صادرات تسلیحاتی سوئیس در آن زمان به نیروهای محور (آلمان و متحدانش) میرفت – نکتهای که یکی از شخصیتهای اصلی فیلم به آن اشاره میکند.
این واقعیت که شرملی در نهایت به جرم جاسوسی و خیانت برای کمک به تلاشهای جنگی آلمان محکوم شد، ممکن است امروز رنگی از ریاکاری داشته باشد. بیدلیل نیست که عنوان اصلی آلمانی فیلم، “Landesverräter”، هم به صورت مفرد و هم به صورت جمع قابل خواندن است، کرومناخر اشاره میکند.
با این حال، انتقاد از چیزی که سالها پیش در شرایطی بسیار متفاوت رخ داده است، دشوار است. او میگوید: “یعنی، این کشور کوچکی بود که اساساً از همه طرفها تهدید میشد. بنابراین من میتوانم درک کنم که شما برای بقا معاملات میکنید. از طرف دیگر، آن معاملات بسیار یکطرفه بود. و با این که سوئیس قبل و در طول جنگ بسیار فقیر بود، بعد از آن بسیار ثروتمند شد، بنابراین آنها از این سود بهرهمند شدند.”
شرملی اولین نفر از ۱۷ شهروند سوئیسی بود که به جرم جاسوسی و خیانت محکوم و توسط جوخه آتش اعدام شد – تنها تیراندازیهای مرگباری که در جنگ توسط سربازان سوئیسی صورت گرفت.
این فیلم، که یک تولید سوئیسی-آلمانی است، توسط کمپانیهای Contrast Film در زوریخ، Letterbox Filmproduktion در هامبورگ، Amalia Film در مونیخ، رادیو و تلویزیون سوئیس، Blue
Entertainment سوئیسکام، ZDF/Arte و شرکت پخش سوئیس تولید شده است.
کرومناخر که در مونیخ مستقر است، در حال حاضر با همسرش، تهیهکننده گوئندولین اشتولز، بر روی تأسیس شرکت تولید مستقل جدیدشان، Lanigiro Hot Club کار میکند که قرار است اواخر امسال راهاندازی شود.
این شرکت قرار است پروژههای کرومناخر و همچنین آثار دیگر فیلمسازان را تولید یا مشترکاً تولید کند.
او میگوید: “ما میخواهیم با افرادی کار کنیم که دوستشان داریم و ایدههایشان را دوست داریم و همچنین تلاش کنیم فیلمهایی بسازیم که در آلمان رایج نیستند. ما هر دو عشق زیادی به سینمای ژانر داریم، و این چیزی است که در آلمان کمبود آن احساس میشود.”
کرومناخر که از کار در انواع ژانرها لذت میبرد، در حال حاضر روی پروژههای متعددی از جمله یک فیلم ترسناک و یک فیلم خانوادگی سرگرمکننده کار میکند.
از آثار پیشین او میتوان به فیلم معمایی-هیجانی “مثل سایهای از دسترفته” (۲۰۱۵) و فیلم پرفروش کودکانه “دزد هوتزنپلاتز” (۲۰۲۲) بر اساس رمان کلاسیک اوتفرید پروسلر اشاره کرد.