به وقت رقابت فرزاد حسنی و رضا رشیدپور…
فرزاد حسنی را بار اول در یک جشن مطبوعاتی دیدم. ۲۴ یا ۲۵ ساله بود و همراه بهاره رهنما اجرای مراسم را برعهده داشت.
راستش از فرزاد حسنی شگفتزده شدم از حضور ذهنش. از حافظهاش و از تیزهوشیاش. در لحظات مناسب از شعر نو و کلاسیک فکت میآورد و نقل میکرد. طناز بود. و به روایت و حدیث هم مسلط بود.
چندوجهی و مسلط. تا به حال چنین اجرایی را ندیده بودم. حتی رشیدپور با تمام آن صدای گرم و پیشرفت واضحش در دهه ۹۰ نتوانست آن اعجاب از فرزاد حسنی را دوباره ایجاد کند. اما خب داستان بعدها کمی پیچ خورد. در اجرا یکی، دوبار تعادل و میزان را از دست داد. خودش را بیش از حد به ترندهای روز سپرد و برای لایک و دست زدنهای موقت زیادی ارزش قائل شد.
از خودش عدول کرد. اما بااینحال در گذر از ممنوعیتها و خطکشیها در تمام این سالها مجری درجهاولی بود، هرچند آن چیزی که من پیشبینی میکردم نشد. کاری به بقیه اتفاقات زندگیاش ندارم. فقط میخواستم بگویم وقتی شایعه مهاجرتش به ایراناینترنشنال درز کرد، شیوه پاسخگوییاش نشانه پختگی او بود.
به نظر میرسد آن جوان تیزهوش و سریعالانتقال در آسیاب روزگار، آن هیجان حضور در سطح اول و نازک افکار عمومی را کنترل کرده و حالا در گذر از ۴۰سالگی میتواند آن مجری گمشده تلویزیون باشد. راستش هنوز فرزاد حسنی و رضا رشیدپور، تکنیکیترین و فنیترین و واقعیترین مجریان این روزهای تلویزیون هستند.
این دو نفر سالهاست که در قاب تلویزیون هنوز همتایی پیدا نکردهاند. رشیدپور در تمام این سالها در برنامههای پربیننده تلویزیونی حضور داشته و در این مسابقه رقیب بزرگش در دهه ۸۰ یعنی فرزاد حسنی معمولا در حاشیه قرار داشته است. شاید وقتش باشد یکبار دیگر این دو همتای هم در اجرای تلویزیونی، رقابت دوبارهای را شروع کنند.